♥سلــــــــــــــــطان عاشقان♥

تو بـر زخـم دلـم باریده اى باران رحمت را / تو را مـن مـیشناسم، مـنبع پاک کـرامت را ازآن روزى کـه حلقه بر ضریحت بست دستانم / دلم شـیدا شد و دادم زکـف دامـان طاقت را . . .

◘◘◘◘

 

بیا از مدیــــــــــــنه اے نور چشمان ترم

بین که از زهر جفا پاره شــد این جگرم

چشم من مانده به در کجایےاے جواد من

اے عزیز دل من بیـــــا برس به داد من

 

◘◘◘◘

نوشته شده در جمعه 20 دی 1392برچسب:,ساعت 12:35 توسط ♥عاشق سلطان♥|

 

◘◘◘◘

 

امروز که سر بر حرمت می آیم / انگار تمام عشق کامل شده است

 

ای ضامن آهو! به غریبی سوگند / دل کندن ازاین ضریح مشکل شده است . . .

 

◘◘◘◘

نوشته شده در جمعه 20 دی 1392برچسب:,ساعت 12:31 توسط ♥عاشق سلطان♥|

 

 

امام رضا (ع):

بیماری، برای مؤمن، رحمت و موجب پاک شدن از گناهان است . . .

 

♥♥

 

 

نوشته شده در جمعه 20 دی 1392برچسب:,ساعت 12:15 توسط ♥عاشق سلطان♥|

 

◘◘◘◘


امشب که زمین و آسمان می گرید / از ماتم عسکری جهان می گرید

جا دارد اگر شیعه خون گریه کند / چون مهدی صاحب الزمان می گرید

سالروز پرپر شدن یازدهمین گل بوستان امامت و ولایت، تسلیت باد. . .

 

◘◘◘◘

نوشته شده در جمعه 20 دی 1392برچسب:,ساعت 12:11 توسط ♥عاشق سلطان♥|

 

♥♥♥♥

 

اقا جون منم دلم گـــــــــــــــــــــــــــــــــرفته کاش

 

میشد منم سرمو بذارم رو قبرتو از خیلی چیزا برات حــــــــــــــــــــــرف

 

بزنـــــــــــــــــــــــــــــــم

 

از خیلی بی معرفتیا برا بگــــــــــــــــــــــــــــــــم

 

اقاجون دل تنگــــــــــــــــــــــتم...

 

♥♥♥♥

نوشته شده در جمعه 20 دی 1392برچسب:,ساعت 12:7 توسط ♥عاشق سلطان♥|

photo1439.jpg
 
 
 
♥♥♥♥
 
 
اینقدر شلوغ بود که نمیتونستم برم جلو و زیارت کنم
 
 
هر وقت این عکس و میبینم دلم میسوزه
 
 
 
♥♥♥♥
نوشته شده در جمعه 20 دی 1392برچسب:,ساعت 12:5 توسط ♥عاشق سلطان♥|

photo1435.jpg
 
 
 
 
♥♥♥♥
 
 
سلام دوستای گلم این عکس زیبارو که می بینید خودم انداختم
 
 
هربار که به این عکس نگاه می کنم ارامش میگیرم ...
 
 
♥ایام به کام التمـــــــــــــــــــــــاس دعا♥
 
 
♥♥♥♥
نوشته شده در جمعه 20 دی 1392برچسب:,ساعت 12:0 توسط ♥عاشق سلطان♥|

 

♥♥♥♥

 

نمي‌توانست دستش را تکیه بدهد به میله‌ها و با چشم، کوپه هشت قطار را تا جایی

 

دنبال کند که محو و نادید مي‌شود. از بس با دست به شیشه‌ها کوبیده بود دستش کوفته شده بود.

 

 

شمارش از دستش رفته بود که چند بار وقت رد شدن قطار،

 

 

دنبالش دويده و داد زده بود تا سلامش را به آقا برسانند.

 

دوست داشت قسمتش شود بیاید مشهد، خودش پای اذن دخول بایستد.

 

بعد سرش را تکیه دهد به ستون دست‌هایش و بگذارد بغض کهنه شده‌اي

 

 

كه وقت و بي وقت گلوگيرش مي‌شد، روی صورتش سر باز کند.

 

قطار 327 که راه افتاد، آدم‌های کوپه هشت خوشبخت‌ترین آدم‌های دنیا به نظرش مي‌آمدند.

 

مثل هميشه دلش تكاني خورد و دلتنگي‌ها روي صورتش سر باز كردند.

 

آدم هر قدر هم كه مرد باشد، نام مشهد كه بيايد اختيارش دست خودش نيست.

 

از پارسال دل توي دلش نبوده كه همراه اين كاروان باز هم بزنند به جاده.

 

 

شب‌هاي كوير و پاهاي آماس كرده‌اش شيريني وصال را بيشتر مي‌كرد.

 

مادر آب را تکانی مي‌دهد و گریه مي‌کند و پدر دستی روی سرش مي‌کشد. کیسه‌ای پر

 

 

از گندم را بی هیچ کلامی مي‌گذارد توی کوله‌اش و پیشانی‌اش را بوسه باران مي‌کند

.

او حتی وقت خداحافظی هم به کبوترهای حرم آقا فکر مي‌کند. مي‌داند

 

کبوترهای حرم هم مثل مسافرهای کوپه هشت خوشبخت و پر از سعادتند.

 

وقتي به حرم آقا مي‌رسد، در حلقه آغوش گرم خادمان و گلباران آسمان مشهد،

 

سايه اين خوشبختي را پر رنگ مي‌بيند باورش نمي‌شود ميلاد آقا را مشهد

 

 

باشد، ميان اين همه عشقي كه معمايش هميشه بر ذهن‌ها بوده است.

 

♥♥♥♥

نوشته شده در پنج شنبه 19 دی 1392برچسب:,ساعت 15:3 توسط ♥عاشق سلطان♥|

 

♥♥♥♥

 

سال‌ها مي‌گذشت اما علي‌بن موسي(ع) هنوز صاحب فرزندي نشده بود و همين

 

 

نكته نگراني ياران او را برانگيخته بود. آنها احساس مي‌كردند كه زمان به سرعت مي‌گذرد

 

 

و جاي خالي جانشيني كه پس از علي‌بن موسي(ع) مي‌بايست عهده‌دار هدايت

 

و رهبري شيعيان باشد، به عينه ديده مي‌شود.برخي از آنان كه اعتقاد راسخ‌تري نداشتند

 

 

و موريانه ترديد به زواياي ذهن و روحشان نفوذ كرده بود، مدام بهانه مي‌گرفتند كه پس

 

چرا علي بن‌موسي(ع) پس از سپري شدن اين همه سال بدون وارث است؟ رفته‌رفته كار

 

 

به جايي رسيد كه هرچند وقت يكبار عده‌اي به ملاقات علي بن‌موسي(ع) رفته و هر يك

 

به زباني اين موضوع را با او درميان مي‌گذاشتند. علي‌ بن‌موسي(ع) اما با همان آرامش

 

و وقار هميشگي خود يارانش را به صبر و خويشتنداري دعوت مي‌كرد و بر اين باور بود كه

 

 

در اين تأخير قطعاً حكمت و مصلحت بزرگي نهفته است كه تنها خداوند از آن آگاه است

 

و همه مي‌بايست راضي به رضاي خدا باشند.پس از گذشت چندي آثار حمل بر «خيزران»

 

همسر علي بن‌موسي(ع) ظاهر شد و سرانجام لحظه بزرگي

 

كه آرزوي همه دوستداران خاندان پيامبر(ص) بود، فرا رسيد.

 

♥♥♥♥

نوشته شده در پنج شنبه 19 دی 1392برچسب:,ساعت 14:55 توسط ♥عاشق سلطان♥|

 

♥♥♥

 

السلام اے حضرت سلطان عشق

 

اے علی موسی الرضــــــــااے جان عشق

 

السلام اے بهـــــــــــر عاشق سرنوشت

 

السلام اے تربتت باغ بهشت

 

♥♥♥

 

نوشته شده در پنج شنبه 19 دی 1392برچسب:,ساعت 1:20 توسط ♥عاشق سلطان♥|

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد


آخرين مطالب
» <-PostTitle->

Design By : Pichak